خدايا !
مي شود حال دلم را خوب كني؟
چيز زيادي نمي خواهم
دلم براي يك خنده از ته دل تنگ شده
دلم براي آرامش جان تنگ شده
تا به كي پريشاني
تا به كي چشم انتظاري
خدايا!
مي شود خيال را از ذهن من دور كني؟
ديگر توان خستگي طاقت فرساي روزانه را ندارم
ديگر قدرت آشفتگي بي دليل شبانه را ندارم
مي شود چشم بر هم گذارم و با خيال آسوده شب را سحر كنم؟
مي شود براي فردايم نوري از جنس طلوع بر قلب رنجورم هديه دهي ؟
اگر خواسته من زياد است و آرزوي خيالم محال
اگر مصلحت كار در اين است و صلاح من در آن
پس اي مهربان
يا اميدم را براي هميشه نا اميد كن
يا نا اميديم را اميدوار
نمي دانم چه مقدر ميكني بر اين حال پريشانم
اما هر چه باشد گلايه اي ندارم
باز همچون گذشته مي سوزم و با سوختن دل مي سازم.

گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 515
بازدید کل : 99038
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1